اندر احوالات شیخ و مریدان (1)






















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


کشکول دوستان

همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا ، تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی

یک قدیمیه بعضیاشون؛ببخشید:

 

1)روزی مریدان گرد شیخ حلقه زده و پاسخ سوالات خویش را از شیخ همی گرفتندی...

نوبت به مریدی رسید که در آینده نگری بس شهره بود و در نزد دیگر مریدان زبانزد... از شیخ پرسید:مولانا!از بهر تامین آتیه اولاد سکه و ارز اولی تر است یا ملک و اراضی؟

شیخ در تفکر مستغرق شد و به ناگه بفرمود:به گمانم جوجه مرغ بهتر باشد

پس مریدان رم کردند و خشتک ها را در دست گرفتند و برای عمل راهوار بودند که شیخ اوضاع اقتصادی و بهای پارچه و شلوار  را به ایشان یاد آور همی گشت و ایشان را از گسیختن خشتک ها منع همی کردی....پس مریدان به صورت یک در میان سر به دشت و بیابان گذاشتندی....


(اشاره به جریان گرانروی قیمت مرغ وفرآورده های محترمه که چند وقت پیش شاهدش بودیم!!!)

 

2)روزی شیخ و تنی از مریدان؛دیگر مریدی را آماده به جهت تناول چاشت نیم روز دیدند؛شیخ از آن مرید پرسید:آیا گرسنه ای؟مرید پاسخ بداد:بلی.شیخ  پرسید:آیا قصد داری ناهار بخوری؟پاسخ از مرید آمد که :بلی!.شیخ باز پرسید:آیا پس از تناول سیر خواهی شد؟پاسخ از مرید گرسنه بیامد که :بلی یا شیخ!

ناگهان شیخ با عصای چوبین خود چنان بر فرق سر مرید گرسنه کوفت که آسمان به زمین آمد و خواست تا خشتک همی بدرد... .دیگر مریدان پرسیدند:یا شیخ؟حکمت این ضربت چه بود که آن گرسنه به فضا فرستاد؟شیخ با درایت فرمودند:از ما نیست کسی که فرصت پ ن پ را از دست بدهد؛من به اون سه فرصت ارزانی دادم و او التفات همی نیافت پس ضربت بر فرقش باید کوفت.پس مریدان سر به جنگل گذاشتند تا با چوب های درخت بر سر خود همی کوفند...



(یک فکاهی ساده که فراگیر شدن پ ن پ رو به ریشخند میگیره!)



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در 15 اسفند 1391برچسب:,ساعت20:42توسط محمد جواد خانجانخانی | |